Wednesday, July 13, 2005

بهروز

سلام قسمت سوم خاطره صدف ساعت حدوداً یازده بود که بهروز امد من وصدف پای تلویزیون نشسته بودیم که بهروز هم بعد از اینکه لباس هاش رو عوض کرده بود امد وکنار ما نشست و کنترل رو برداشت و شروع کرد بودن توجه به ما کنال های رو عوض کرد هر چند لحظه یک بار هم بر می گشت سمت من و صدف و یک خنده می کرد . همین خنده هاش بود که حسابی من رو عصبی تا دیشب نسبت بهش احساس بدی نداشتم اما از جریان دیشب به بعد احساس می کردم که نوع نگاهش زیاد دوستانه نیست و .. بعد از چند دقیقه که همه ساکت بودیم صدف گفت : خاله کی از دانشگاه بر می گرده؟ . - معمولاً پنج اینطور ها، راحت باش و بعد چشمکی بود که به صدف زد و باعث شد بیشتر از قبل احساس کنم که هدفش سکسه بعد بهروز رو کرد به من و گفت : سارا خانم دیشب خوب خوابیدید ؟ . بله مثل اینکه خوابتون هم خیلی سنگینه ؟ . چطور ؟ . همینطوری گفتم بعد رو کرد به صدف و خندید که این بیشتر از قبل من رو عصبی کرد بهروز از جاش بلند شد و وقتی از در رفت بیرون تا من امدم با صدف حرف بزنم وبگم که از نوع نگاه و حرف زدن بهروز احساس خوبی بهم دست نمیده ، بهروز از بیرون صداش کرد و صدف هم رفت بیرون . چند دقیقه بیرون با هم داشتن حرف می زدند که صدف در حالی که می گفت : نه بابا نمیشه ، یک موقع اینکار رو نکنی . امد تو و کنار من رو کاناپه نشست بلافاصله پشت سرش بهروز امد تو و کنار صدف نشست روی کاناپه . من هم سعی کردم زیاد توجه نکنم و بیشتر از این با بهروز حرف نزنم و ... اما با این که نگاه نمی کردم احساس می کردم که دست های بهروز روی بدن صدف بیشتر داره حرکت می کند و گاهی هم با مخالفت صدف روبرو می شود اما باز هم کارش رو ادامه می داد من هم سعی می کردم تا جایی که می توان به سمت اونها نگاه نکنم و طوری نشون بدهم که مثلاً متوجه نیستم . ولی خوب گاهی کنجکاوی باعث می شد که برگردم و به اونها نگاه کنم و هربار که نگاهم به گاهه بهروز گره می خورد ، در مقابل سر تکون دادن من یا اخم من بهروز با خنده یا چشمک جواب می داد که این کار باعث می شد تمام اخم من بیهوده جلوه کنه . دیگه مثل اینکه صدف هم مقاومت نمی کرد و بهروز هم بدون خجالت از اینکه من اونجا هستم داشت کارش رو انجام می داد که وقتی من دیدم که لب بهروز و صدف روی همه احساس کردم که نشستن من اونجا درست نیست و بلند شدم و در حالی که داشتم از در می رفتم بیرون گفتم که : صدف من تو اتاقم و رفتم توی اتاق و در رو بستم و رو تخت نشستم و داشتم به جریانی که داشت بین صدف و بهروز اتفاق می افتاد فکر می کردم . اتفاقی که بین صدف و بهروز داشت می افتاد و چیزهای که دیشب دیده بودم همه دست به دست هم داده بود که منم تحریک بشم . از روی تخت بلند شدم و به سمت قسمتی که صدف و بهروز بودن رفتم و سعی کردم که طوری که متوجه من نشوند نگاهشون کردم صدف روی مبل کاملاً بم داده بود و بهروز در حالی که شلواره صدف رو در اوره بود بین پاهای صدف بود ومعلموم بود که داره کس صدف رو براش می خوره و صدف هم که چشمهاش رو بسته بود و سر بهروز رو تو دستهاش گرفته بود و با حرکت سر بهروز صدای ناله و اه کشیدن صدف بیشتر می شد و بر خلاف دیشب که سکسشون در سکوت کامل انجام می شد ام اینبار صدف به هیچ عنوان ساکت نبود و لذت بردنش رو با صدا و حرکاتش نشون می داد . هر چه بیشتر به صحنه نگاه می کردم بیشتر احساس می کردم که دستم خیس می شه ، ناخداگاه دستم رو توی شلوارم و شرتم کرده بود و داشتم خودم رو بیشتر تحریک می کردم و کمتر به این توجه داشتم که اونها متوجه من بشوند . کم داشت ناله های صدف وحشتناک و بلند تر میشد که بهروز سرش رو بالا اورد و با دستش از روی تیشرت صدف خودش رو به سینه های صدف رسوند و به کمک خود صدف تیشرتش رو در اورد و با دست سینه های صدف رو توی دست گرفته بود و فشار می داد ، یکم خودش رو جا به جا کرد و سر یکی از سینه های صدف رو کرد توی دهنش و و شروع کرد به مکیدن این کار دوباره صدا ناله صدف رو بلند کرد ، من هم داشتم از هر دو دستم برای لذت بردن خودم کمک می گرفتم یک دستم توی شرتم بود و با دسته دیگه داشتم سینه هام رو می مالیدم ، گاهی چشم هام رو می بستم و خودم رو جای صدف تصور می کردم . چشمهام رو باز کردم که دوباره به حرکات صدف و بهروز نگاه کنم که متوجه نگاه صدف شدم که داره باز من رو نگاه می کند و این بار لبخند می زنه کاملاً مشخص بود که باز نگه داشتن چشماش براش کاره سختی بود ، صدای صدف قطع شده بود و داشت من رو نگاه می کرد و این کار باعث شد که بهروز دست از کارش بکشه و به صورت صدف نگاه کنه و با دنبال کردن جهت نگاه صدف به سمت من برگشت . نمی دونم تو اون شرایط زمان برای اینکه خودم رو از بهروز مخفی کنم یا اینکه این کار رو به میل خودم انجام ندادم . وقتی دیدم که بهروز داره من رو نگاه می کنه دستم رو از توی شرتم در اوردم و خواستم به سمت اتاق برم که هنوز دو قدم دور نشده بودم که سنگینی دست بهروز رو روی شونه ام احساس کردم کی سعی می کرد که من رو بر گردونه که موفق هم شد برگشتم و به صورتش نگاه کنم . کاملاً مشخص بود که اونهم در حالت طبیعی نیست ، بدون اینکه چیزی بگه دستش رو کمرم بود و صورتش رو به من نزدیک کرد و لبهاش رو روی لبهام گذاشت و من هم هیچ مقاومتی نکردم یعنی تو اون شرایط فقط به اینکه کسی بتونه من رو ارضا کنه فکر میکردم ، دستش رو از کنار پاهام رد کرد و با دست دیگه مه پشت کمرک بود من رو بغل کرد و در حالی داشت با زبانش با گوشم بازی می کرد در حالی که من رو کنار صدف روی کاناپه می گذاشت سکوت حاکم بر جو برای من خیلی جالب بود ، حالا من کنار صدف رو کاناپه روی بودم هردو به هم نگاه می کردیم که متوجه شدم که بهروز داره دکمه های شلوارم رو باز می کند ، باز هم نگاهم به سمت صدف رفت داشت با یک دستش رو کسش می مالید و دست دیگه خودش رو روی پای من گذاشت ، نمی دونستم که باید چیکار کنم که وقتی صدف صورتش رو جلو اورد جواب سوالم رو گرفتم و برای اولین بار مزه لب گرفتن از یک همجنسم چشیدم ، حس جالبی بود کاملاً لب های من و صدف بهم قفل شده بود و بهروز هم که شلوار و شرت من رو کشیده بوده و داشت بازبون سعی می کرد کسم رو باز کنه ، لذتی که داشتم می بردم داشت دیونه ام می کرد ، لبهام از صدف جدا شد و بهروز هم احساس کردم که دست از کارش برداشت و بلند شد ایستاد و شلوارش و شرتش رو با هم پایین کشید و دوباره مثل صحنه دیشب کیرش به صورت عمود بر بدنش ایستاد و همانطور که دیشب فکر می کردم کلی پشم داشت ، تیشرتش رو هم با یک حرکت از بدنش در اورد و در حالی که کیرش تو دستش بود به سمت صدف رفت که صدف گفت : هنوز نمی دونی که این کار رو نمی کنم ؟ و بعد بهروز روش رو به من کرد و به چشمام نگاه کرد از من هم جواب می خواست من هم نمی دونستم چی جواب بدهم از یک طرف از این کار بدم نمی امد از یک طرف با مخالفت صدف نمی دونستم قبول کنم کار درسته هست یا نه . اما بهروز سکوت رو علامت رضایت دونست و به سمت من امد و در حالی که من روی مبل کاملاً پایین رفته بودم امد و زانوهاش رو دو طرف من گذاشت تو این حالت کاملاً کیرش جلوی صورت من بود . من هم دهنم رو باز کردم که به خاطر حالتی که داشتیم و اون به من بیشتر مسلط بود کیرش رو حدوداً تا انتها کرد توی دهنم که یک لحظه احساس کردم که حالم بهم می خوره که خوشبختانه این طور نشد شروع کردم به ساک زدن برای بهروز که صدف از روی کاناپه بلند شد و روی زمین بین پاهای من رو زمین نشست نمی دونستم که می خواهد چیکار کنه ، وقتی که زبونش رو روی کسم احساس کردم منظورش رو فهمیدم با دستش سعی می کرد که پاهای من رو بیشتر باز کنه اما زانو های صدف که دو طرف من بود مانع این کار می شد و وقتی این رو بهروز احساس کرد خودش رو بالاتر کشید که این باعث شد که کیرش به صورته کاملاً عمودی توی دهن من باشه . صدف کاملاً روی زمین نشسته بود و کس من بازی می کرد . این بار که بهروز جاش رو عوض کرده بود می توانستم کاملاً پاهام رو تکون بدهم . صدف پاهام رو بالا داد ، نمی دونستم که باز می خواد چیکار کنه که وقتی انگشتش که معلوم بود که خیسه رفت توی کونم خودم رو یکم جمع کردم ، چون ناخن داشت و با بی احتیاطی این کار رو کرد احساس کردم که یک مقدار از پوست سوراخ کونم کنده شد . انگشتاش رو با ترتیب می کرد تو کونم و حالا به چهار رسیده بود که بهروز کیرش رو توی دهن من در اورد و از روی کاناپه امد پایین ، صدف هنوز داشت کارش رو ادامه می داد که بهروز بهش اشاره کرد که بره کنار و اون هم اینکار رو کرد حالا بهروز بین پاهای من ایستاده بود و دو تا پای من رو کنار هم گذاشت و برد بالا می دونستم که می خواد چیکار کنه ، پاهای من رو با یک دست گرفته بود و بادست دیگه کیرش رو بازی می کرد . کیرش رو دم سوراخ کونم گداشت و یک فشار داد طوری که فکر می کنم دو سوم کیرش رفت توی کونم ، درد و سوزش وجودم رو گرفت . یک اه بلند کشیدم و بهروز کارش رو ادامه داد و شروع به تلنبه زدن کرد و با این کار توی کاناپه بیشتر فرو می رفتم . صدف که ایستاده بود و نگاه می کرد امد و در حالتی که من کیره بهروز رو ساک می زدم قرار گرفت و کسش جلوی دهن من بود داشتم کسه صدف رو از نزدیک می دیدم تا حالا توجه نکرده بودم موهاش رو کاملاً اصلاح کرده بود می دونستم که کاری که اون چند لحظه پیش برای من کرده بود حالا من باید برای اون انجام می دادم پس سعی کردم که زبونم رو روی کسش بکشم ، دو دستم رو ازاد کردم و کس صدف رو با دست باز کردم و زبونم رو داخلش می کردم با توجه به عکس العمل صدف می خواستم بدونم که کارم رو خوب انجام میدهم یا نه چند دقیقه که گذشت که بهروز در حالی که کیرش رو داشت از کون من در می اورد به صدف اشاره کرد که بیاد و روی زمین بخوابه و صدف در حالی که داشت می امد گفت : برو اول اون کیرت رو بشور بعداً بیا . از این حرف صدف ناراحت شدم ولی حالا کاملاً حق رو به اون می دهم . ولی بهروز قبول نکرد وگفت ناز نکن بابا و دوباره امد سمت من و در حالی می خواستم بلند بشم مجبور شدم دوباره بخوابم که بهروز کارش رو بکنه دوباره بهروز شروع کرد به تلنبه زدن ولی اینبار خیلی زود ابش امد و روی شکم من ریخت بعد از اون روز شبش دوباره بهروز می خواست که سکس داشته باشیم اما صدف که از کاره صبح بهروز ناراحت بود قبول نکرد وما هم فردا شب بعد از کنکور برگشتیم تهران

سارا

22 Comments:

At 3:19 pm, Blogger shorte_mamanam said...

دوست عزيز.لينك وبلاگ خوبتو تو وبلاگم گذاشتم.از نوشته هاي خوبت ممنون.موفق باشي.با فيلتر نميشه جلوي آزاديو گرفت

 
At 3:48 am, Anonymous Anonymous said...

salam
man hamishe weblogeto mikhonam vali kamtar comment mizaram
inbar mikhastam azat tashakor konam ke taslim nemishi ;)
movafagh bashid sara khanom .
dar zemn kheyli ghashang minevishi.
dar morede khodetam badan nazar midam
akhe hanoz natonestam daghighan beshnasamet ;)
bye

 
At 6:14 pm, Blogger داستانهای مامانی said...

salam
man too webloge ghablimam matlab minevisam
to ham saay kon hamin karo bokoni
hata age 1 nafar ham betoone bere oonja bazam to kare khodeto anjam dadi
movafagh bashi
bye

 
At 6:24 pm, Anonymous Anonymous said...

salam
khobi sara jan dastanato az aval khondam emroz vase avalin baR ba you ashna shodam
sarneveshtet kheiili ajib bod
mikham sarneveshte manam bedoni adrese id man ine mailamam hamine binaam_khise_baran|@yahoo.com
omidvaram javabamo bedi (binaam)

 
At 7:00 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام
خوبي سار خانم
اراينکه دوباره مينويس خوشحالم
ادرس جديدتو تو وبلاگم مي زارم

 
At 12:32 pm, Anonymous Anonymous said...

salam web lg e khobi daree hamintor edame bede ax ham nazar badesh khastam begam aval az hame be tore kame khodet o moarefi kon badesh migam mishe man az shoma soal beporsam shoma ham rahnemayeem konid? merc movafagha bashy

 
At 6:09 pm, Anonymous Anonymous said...

man kheyli khosham miyad ke shorto korsete sisam ro jolo web vam bepoosham age kasi doos dare baham hal konim id man ine:
hdvhk1234@yahoo.com
baram email ya off befrestid

 
At 10:45 pm, Anonymous Anonymous said...

SAY KONID KEH BEH KHODETAN DROOGH NAGOOID

NASER

 
At 2:15 am, Anonymous Anonymous said...

salam man ghablan ham comment gozashtam ama oomadam begam az khodet begoo ke alan chikar mikoni dar amadet az kojast shoghlet chiye sex o bara tafrih mikoni ya kar ete chi shod tanha shodi?merc

 
At 3:37 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام
امیدوارم در راه هدفت موفق باشی با آنکه نمی دانم هدفت چیه ولی خیلی دوست دارم کمکتتتتتتتت کنم

جوائ

 
At 12:43 pm, Anonymous Anonymous said...

ببین این داستانات به هیچکس هیچ کمکی نمیکنه (به جز راست کردن ک امثال من)

 
At 4:50 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام
دیدی وقتی میگم تنبلی حق دارم؟
تنبلی نکن دیگه

 
At 2:48 pm, Blogger سكس با مامان جونم said...

سلام سارا خويب
چرا اپديت نمي کون من منتظر هستم ادرستو تو وبلاگم گذاشتم
راستي ادر سه من تغير کرده اونو درست کون

ممنون باي

http://mamankostalasex.blogspot.com

 
At 10:23 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام سارا
خوبی ؟
چرا دیگه نمینویسی ؟ منتظریما
تنبلی نکن

 
At 4:56 pm, Anonymous Anonymous said...

salam.har ki doost dare biad dar morede maman chat konim.id man hast:nivea3800@yahoo.com
be omide hal kardan ba maman

 
At 2:19 pm, Anonymous Anonymous said...

salam khanoom,
web shoma ro khoondam,
man motaleam ziadeh va dastanhaye ziadi khoondam . fekr mikonam ke shayad madaretoon komaketoon nakardeh , shoma ke tak dokhtar boodid va pedar madaretoon bayad havaseshoon bishtar be shoma mibood. be har hall omidvaram ke dar edameh rah moaffagh bashid.

 
At 11:06 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام سارا خانوم من از اول درست شدن وبلاگتون از وبلاگ قبلی تا الان دنبال میکنم داستاناتون رو.اما مدتی هست که اصلا توی هیچ کدوم از دوتا وبلاگتون هیچی ننوشتید فکر میکنم باید دیگه نگران بود که یا شما رو گرفتن یا خدا نکرده مشکلی پیش اومده البته امیدوارم اینجور نباشه منتظر نوشته های بعدیتون هستیم.امیدوارم سرنوشت شما به کسای دیگه هم در زندگیشون و اینکه سرنوشت اونا چی میتونه باشه کمک کنه.امیدوارم در انتقال تجربیاتتون موفق باشید.ضمنا خواهش میکنم یکم ماجرا هارو واضح تر از لحاظ منطقی بنویس بعضی جاهاش یکم کم توضیح میدی مشکل به هم میزنه و قابل قبول نیست.چونم درد گرفت زیاد حرف زدم ببخشید....

 
At 1:38 am, Anonymous Anonymous said...

سلام
شما نگران نباشید ما بالاخره با فیلتر یک کاری می کنیم هر چی فکر می کنی درسته انجام بده و همچنین نظر سنجی هم بکن

 
At 5:07 pm, Anonymous Anonymous said...

سار خانوم جون دلم میخاد بکنمت ازت خوشم میاد
MORYNC@YAHOO.COM

 
At 8:37 pm, Anonymous Anonymous said...

salam sara joon
chetori?
matalebet kheili bahale .
vali rastesh hey migi be poochi residi manzooret chie?man ino nemifahmam khoshhal misham tozih bedi .
ghroboonet
felan bye

 
At 4:01 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام وبلاگ قشنگي داري من همه مطالبتوتا حالا خوندم خواهشا اگه ميشه به وبلگ من لينك بده

 
At 4:01 pm, Anonymous Anonymous said...

سلام وبلاگ قشنگي داري من همه مطالبتوتا حالا خوندم خواهشا اگه ميشه به وبلگ من لينك بده

 

Post a Comment

<< Home

امیدوارم که از خواندن وبلاگ من لذت برده باشید ؛ و من را با نظر های ارزشمند خود در راهی که در پیش گرفته ام کمک کنید. متشکرم سارا