Wednesday, July 13, 2005

نامردی

سلام قبل از هرچیز باید از همه به خاطر اینکه دیر نوشته جدیدم رو اپدیت کردم معذرت بخواهم. خوب امروز قبل از نوشتن خاطره جدیدم مثل گذشته چند نکته باید بگم اولاً اینکه من با توجه به کامنت های شما و نظر خودم به این نتیجه رسیدم که اگر من بخواهم که تمام خاطراتم رو برای شما بنویسم هم به خاطره اینکه خیلی از این خاطرات شبیه هم هستند و هم به خاطر اینکه تا رسیدن به هدفم خیلی طول خواهد کشید تصمیم گرفتم که از این به بعد خاطراتی رو بنویسم که نقشی در زندگی من داشته و به طور کلی یعنی از این به بعد مطالبی که فکر می کنم که نه نظر شما رو جلب می کند و نه من رو به هدفم نزدیک می کنه رو فاکتور خواهم گرفت. دوماً باید بگم که من از کسانی که فکر می کنند که می توانند به من کمک کنند تشکر می کنم و از این افراد می خواهم که اگر می خواهند که به من کمک کنند باید نوشته های خود رو به شکل فارسی تایپ کنند و برای من بفرستند که من در مواقعی مثل این دفعه اگر نتوانستم که اپدیت کنم از نوشته های انها با اسم خودشون استفاده کنم. ----------- حالا جواب چند تا از کامنت های شما خدمت ریلکس عزیز باید بگم که من دارم سعی خودم رو می کنم که از هدفم دور نشم اگر می بینی که جواب کامنت ها رو می دهم به دو دلیل هست اول اینکه به کسانی که برای من کامنت می گذارند احترام بگذارم و دوم اینکه از ایده خودم دفاع کنم . جناب اقای صدام حسین باید خدمت شما عرض کنم که از شما که این همه ار ادبیات و فلسفه دم می زنید توقع نداشتم که برای اسم خود از اسم یک فردی استفاده کنید که کل دنیا از اون نفرت دارند البته شاید من انقدر مهم شدم که خود اقای صدام حسین به خواننده های وبلاگ من اضافه شدند. اما بریم سر اصل مطلب که همانا جواب دادن به شماست اقای صدام من اول کار گفتم اشتباه کردم و همین حالا هم همین رو می گم امــــــــــــــــا باید به شما بگم که من گفتم اشتباه کردم یا بهتر بگم گفتم که به جایی رسیدم که نباید می رسیدم اما نگفتم که سکس های که داشتم من رو به اون جای که نباید می برد برد. من بازم می گویم که از سکس به پوچی رسیدم جایی که بهترین چاره ای که داشتم تو اون موقع شاید ورداشتن یک تیغ بود و اینکه خودم رو راحت کنم . نـــــه صبر کن من تو حرفام تناقص نیست من دارم ومی خواهم که فرق سکس سالم رو با سکسی که به کثافت کشیده می شود رو برای شما بگم من دارم این رو می گم که اون سکس دومی بود که من رو به اون جاها کشوند. شما اقای صدام دارید به من بگید که چون از چاقومی شود برای ادم کشتن استفاده کرد پس چاقو بده ؟ من دارم می گم که سکس برای مرد و زن لازمه ولی نباید به کثافت کشیدش من دارم می گم که با با سکس رو ما هم معنی با خیانت ؛ فاحشگی و ... نکنیم. -------------- اقا امین شما هم باید بگم که انقدر فکر کردنت در سطح پایین است که اصلاً جواب شما رو دادن کاره بیهوده ی است هرچند که هرکی حرفهای شما رو به خونه اول کلی می خنده و این خیلی خوبه =================== نامردی بعد از خاطره قبلیم که برای شما نوشتم با عموم و کامیار چندین سکس دیگه هم داشتم که فکر می کنم که تعریف کردنش زیاد جذاب نباشه کم کم داشت رابطه من با کامیار محدود می شد یه سکس و من اصلآ از این شرایط راضی نبودم و یک جورایی می خواستم که دیگه رابطه ی که با کامی داشتم رو کم کنم یا کلاً قطع کنم ولی خوب این با مخالفت کامیار همیشه روبرو می شد و من داشتم دنبال یک بهونه می گشتم . حدود ده روز بود که کامیار رو ندیده بودم و می دونستم که قراره مامان وپدر کامیار با هم برن مسافرت خوب می دونستم که احتمالاً یک روز تو این روز هایی که پدر و مادرش خونه نیستن کامیار از من می خواهد که برم خونشون و همین اتفاق هم افتاد و کامیار ار من خواست که برم خونشون . صبح مدرسه مدرسه نرفتم و بعد ار یکی دو ساعت که تو خیابون ها دور زدم رفتم سمت خونه کامیار اینها و حدوده ساعت یازده بود که رسیدم به خونشون و زنگ در رو زدم که بعد از چند دقیقه در رو باز کرد (همیشه با اولین زنگ باز می کرد ) و رفتم بالا و که کامیار در بالا رو هم باز کرد که دیدم جلوم وایستاده و کاملاً لخت لخت و این یک احساس خیلی بعد به من داد (بعد را ده روز دوست پسرت ر و ببینی و اون به سکس فقط فکر کنه ) می خواستم بر گردم ولی نمی دونم چرا این کار رو نکردم و رفتن تو تا رسیدم تو و اون در رو بست سریع امد سمتم و لباش رو گذاشت روی لبام داشت از این کارش حالم بد می شد چون معلوم بود تو این چند روز که مامان اینهاش خونه نبوده حسابی هر کاری خواسته کرده و این رو هم بوی دهنش می گفت و هم می شد به نگاه دقیق تر به حال فهمید. بعد دستم رو کشید و برد سمت اتاق پدر و مادرش و چیزی که برام جالب بود بسته بودن در اتاق خودش بود . تا رسیدم تو اتاق شروع کرد به در اوردن لباسهای من و من هم هنوز با شرایط کنار نیمده بودم و داشتم مات به اطراف نگاه می کردم که و قتی سوتینم رو باز کرد به خودم امدم که روی تخت نشسته بودم و کامیار داشت با سینه های من بازی می کرد و یکی رو تو دست گرفته بود و داشت اون یکی رو تو دهنش می کرد و من کم کم داشتم که منم وارد سکس بشم ؛ پس خودم دو به عقب کشیدم تا اون برای اینکه بخواد به سینه هام برسه مجبور باشه که روم خم بشه که همین اتفاق هم افتاد و اون این کار رو کرد ، واقعاً این کار کامیار من رو تحریک می کرد و من چشم هام رو بسته بودم که احساس کردم کامیار داره می ره به سمت پایین و بعد رفت سراغ کسم که با اولین بر خورد زبونش با کسم یک اه بلند کشیدم و سعی کردم سره کامیار رو بیشتر به کسم نزدیک کنم تا لذت بیشتری ببرم کامیار داشت کارش رو ادامه می داد و مت لذت می بردم و دوست داشتم که این کار تا پایان سکس ادامه پیدا کنه که کامیار از روی من بلند شد و بعد روی تخت خوابید و من هم برگشتم روش و کیرش رو که کاملآ بیدار بود رو کردم توی دهنم و بعد ار دو سه بار که زبونم رو دوره کیرش تکون دادم دیدم سریع سرم رو رو به عقب داد و کیرش رو کشید بیرون و گفت : وایستا بعد از رو تخت بلند شد و رفت و شیشه لیدوکاین رو برداشت و شروع کرد یه زدن ( اولین بار بود که جلوی من لیدوکاین می زد ) که من گفتم این چیه ؟ (هرچند که می دونستم ) گفت : بی حس کننده هست و برای این می زنم که طول بکشه و بیشتر حال کنیم و امد سمت من که مثل اینکه به فکری کرده باشه گفت : می خوای به تو هم بزنم که درد نداشته باشه ؟ من یکم فکر کردم هرچند که دیگه دردش برام خیلی کمتر شده بود ولی خوب فکر خوبی بود چرا به فکر خودم نرسیده بود ؟ گفتم باشه که اون امد بین پاهام و از هم باز کرد و سوراخ کونم رو یکم باز کرد و چند باز اسپره رو پاشید که احساس کردم که کونم اتیش گرفته و دستم رو گداشتم روش و گفتم : نکن سوختم بعد از چند دقیقه سوزشش خوب شد و احساس می کردم که کاملاً سوراخم داغ شده کامیار در حالی که کاندوم می کشید روی کیرش امد و بین پاهای من و پاهام رو بالا گرفت و وکیرش رو گذاشت رو سوراخ کونم و من که فکر می کردم حالا بودن هیچ دردی می ره تو که کامیار فشار داد ولی کیرش تو نمی رفت انگار که سوراخم اصلآ باز نمی شد که کامیار گفت شل کن بابا ولی من کاملاً شل کرده بودم ولی فایده نداشت و کامیار هم داشت عصبی می شد و فکر می کرد که من از قصد شل نمی کنم و برای اینکه بتونه موفق بشه پاهای من رو بالاتر می اورد و این کار به کمرم فشار می اورد و ... کامیار کم کم موفق شد و کیرش رفت تو البته من درد نداشتم ولی سوزش خیلی زیادی رو حس می کردم و از یک طرف منتظر بودم که کامیار مدل رو عوض کنه چون کمرم داشت از درد می شکست کـــــــه چشمم به لای در افتاد که دیدم دو تا پسر بین رو وایستادن ودارن با کیرشون ور می رفتند که هردوشون متوجه من شدن و از لای در کنار رفتن کامیار هنوز متوجه جریان نشده بودم ولی من کاملآ متوجه شدم که کامی هدفش چی بوده پس سریع با تمام نیروی پاهام اون رو به عقب زدم و از رو تخت بلند شدم که کامیار مه کاملآ تعجب کرده بود گفت : چی گار می کنی ؟ که من گفتم اون دو تا پسرا کی هستند کثافت ؟ که دیدم داره میاد سمت من که گفتم به خدا اگر یه قدم جلو تر بیای انقدر جیغ می زنم که کل اپارتمان بفهمن ها ؛ کامیار که فهمید من شوخی نمی کنم سعی می کرد که توضیح بده که چی شده ولی من اصلآ گوش نمی کردم و نفهمیدم که چجوری لباس پوشیدم و از خونه اون نامرد اودم بیرون بعد هم کامیار ده بیست بار زنگ زد که زا دلم در بیاره اما من قبول نکردم که باره اخر مثل خیلی از اقایون هرچی دلش می خواست بهم گفت که مثلآ فقط من رو به خاطر سکس می خواسته و .... و اینکه تلفن من رو به همه خواهد داد به عنوان فاحشه به همه خواهد داد ؛ و نامرد این کار رو کرد .
سارا

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

امیدوارم که از خواندن وبلاگ من لذت برده باشید ؛ و من را با نظر های ارزشمند خود در راهی که در پیش گرفته ام کمک کنید. متشکرم سارا