Wednesday, July 13, 2005

کامیار

کامیار بعد از جریان اون شب با عموم کم کم داشتم پی می بردم که چه غلطی کردم و کاش که هر جوری بود دیگه اون شب نمی زاشتم که اون کار رو بکنه بعد از اون شب دیگه مثله انکه عموم ترسش ریخته بود . هر موقع که می دیدمش اون لبخند که می خواست باهاش ثابت کنه پیروز شده می خواست دیونم که از همه بدتر این بود که توجمع فامیل کارهای میکرد که اگر کسی از روی شک به ما نگاه می کرد کاملاٌ متوجه می شد که چه خبره . قالبآ از من می خواست که کنارش بشینم و شروع می کرد به بازی کردن به موهای من و .... نمی تونستم هم قبول نکونم چون عموم بود و اگر قبول نمی کردم بیشتر شک بر انگیز بود . و ترس من از این بود که کسی جریان رو بفهمه و .............. حلا باز تو جمع خودش رو کنترل می کرد ولی تا جای حتی تو اسانسور که برا چند دقیقه تنها میشدیم شرو می کرد و بدونه انکه حتی عکس العمل من رو به بینه می افتاد به جونم .تمام سعی خودشم می کرد که بتونه کاری کنه بازم با هم تنها بشیم ولی من تا می تونستم نمی زاشتم این اتفاق دوباره تکرار بشه . شرایط همین طوری بود و هنوز دوستی من به کامی ادامه داشت هر روز تلفنی با هم حرف می زدیم و اکثرآ هفته یک بار هم رو می دیدم . بعد از چند بار بیرون رفتن دیگه نسبتآ با هم راحت شده بودیم که حرکات کامی نظرم رو جلب کرد دیگه وقتی کنار هم می شستم دستش تو دستم نبود و سعی می کرد اون رو به پاهام برسونه اوایل سعی می کردم بدونه اینکه به روش بیارم دستش رو کنار بزنم ولی اون دست بردار نبود . گاهی کامی با ماشین می اومد دنبالم و دیگه تازگی ها وقتی برا خوردن چیزی و ... وای میستادیم اون شروع می کرد که با دست بیشتر بدن من رو بماله و من هم چون کامی رو دوست داشتم و از طرفی از کار هاش لذت می بردم دیگه جلوشو نمی گرفتم . و این کار من باعث شد اون هر بار بیشتر جرعت پیدا کنه طوری که حتی موقعی که تو تاکسی هم بودیم این کار رو می کرد . یه بار که تو تاکسی هردو عقب نشسته بودیم بازشروع کرد ولی این با بدون هیچ ترسی منم حقیقتآ لذت می بردم که متوجه نگاه راننده شدم که وقتی دید من متوجه اون شدم سرش رو به علامت تاسف تکون داد من یکم خودم رو جمع کردم ولی از ترس اینکه کامی به راننده دعواش بشه چیزی به اون نگفتم و اون روز گذشت و من شب تو تلفن جریان رو به کامی گفتم و گفتم که دیگه دوست ندارم که این کار رو به این شکل انجام بده . کامی هم مثل اینکه منتظر بود تا من این رو بگم تا شروع کنه در مورد سکس حرف بزنه و شروع کرد به اینکه من تو رو دوست دارم و .. و می خوام که من رو ارضا کنی منم و ... من مونده بودم چی جوابش رو بدم ولی چون تجربه خوبی از فرید نداشتم و از طرفی هم اینکه کامی حرف از سکس کامل می زد و اینکه از جلو سکس کنیم و این شوخی نبود. و من قبول نکردم ولی کامی ول کن نبود هرچی من سعی می کردم که به اون به بگم که حاضر به این کار نیستم اون قبول نمی کرد . اون روز من قبول نکردم ولی اون بازم ول نمی کرد تا اینکه من گفتم من حاضر نیستم که تا قبل از ازدواج از عقب سکس کنم که ولی اونم مثل اینکه براش مهم نبود چون بلافاصله سکس از عقب رو مطرح کرد و این بار راه فرار نداشتم حقیقتش از این که فکر می کردم که بخوام به کامی سکس کنم بدم نمی اومد ولی بازو می ترسیدم که کامی هم مثل عموم به این وسیله از من بعدن باج بخواد پس تصمیم گرفتم که قبول کنم ولی طوری رفتار کنم که نتونه از من بعدن باج بخواد . وقتی کامی زنگ زد دوباره هنوز دو دقیقه هم حرف نزده بودیم که بحث دوباره به سکس کشید که من بعد از کلی شرط گذاشتن بهش گفتم که منم می خوام که سکس داشته باشم و می خوام که ازضا بشم (اینطوری گفتم که فکر نکنه به خاطر اون این کار رو می کنم تا شاید یه موقع این براش یه دلیل باشه تا مثلآ باج بگیره ) وقتی این رو گفتم باورش نمی شد ولی وقتی دید راست می گم دیگه حسابی کوک شد . فردا قرار شد بازم هم رو ببیینیم . فردا باهم رفتیم بیرون کلی دیگه تحویلم گرفت و ... برام یه گردنبند وگوشواره نقره خریده بود که با یه بوسه گرم به من داد واقعآ لحظه های خوبی بود.(هنوزم گاهی دلم برا اون موقع ها تنگ می شه عشقهای که خیلی کمتر از حالا توش دروغ بود.بگزریم؟! ) تو همون هفته بود که روزی که خونه کامی اینها کسی نبود قرار شد بریم اونجا اون شبش حسابی فکر فردا رو می کردم . اگر از کونم بفهمه من با کس سکس داشتم چی؟ اگر بزنه زیر حرفش و از بخواد از جلو سکس کنه چی ؟ فردا زهر از مدرسه اومدم ناهار که خوردم کارام رو کردم و به بهانه سینما رفتن با دوستام از خونه زدم بیرون از تلفن عمومی به کامی زنگ زدم که بیاد دنبالم که گفت نمیتونه بیاد و ادرس رو داد و گفت که با دربست بیام . منم در بست گرفتم و ادرس رو دادم و حرکت کردیم وقتی رسیدم کامی دم در منتظرم بود کامی پول رو حساب کرد و با هم رفتیم بالا . وارد که شدیم کامی یه بوس کردم و رفت سمت اشپزخانه منم جلو اینه مانتو و روسریم رو برداشتم و موهام رو مرطب کردم که یه لحظه نظرم به خودم جلب شد حقیقتش من به مادرم رفته بودم و همه می گفتن قیافم خوبه ولی حالا خودم به این نتیجه می رسیدم . با اعتماد به نفس رفتم و تو حال رو کاناپه نشستم که کامی در حالی که یه ظرف تو دستش بود و سوت می کشید کنارم نشست و گفت : خوشگل شدی ها . چند دقیقه که گذشت که کم کم دستش رو گداشت رو پام که ترس دوباره اومد تو دلم که چه جوری می خواد شروع بشه که با دستش صورتم رو برگردوند و لبام تو هم قفل شد. یه لحظه دستش رو کرد زیره پاهام و بقلم کرد و بردم سمت اتاق و من رو رو یه تخت دو نفره انداخت و خودش رو خوابید و لبام رو شرو به خوردن کرد . بعد از روم بلند شد و گفت :لباساتودر بیار و خودش شروع کرد لباساش رو در اورد. تازه داشتم می دیدم که کجام اتاق مادر پدرش بود من داشتم دور و برم رو نگاه می کردم که دیدم در حالی که فقط شرت پاش بود اومد جولم باید خودم برات در بیارم عزیزم بعد لباسم رو بالا کشید و یه وای کشید و کامل تیشرتم رو در اورد و شروع کرد به مکیدنه سینم یه ان احساس کردم رو زمین نیستم واقعآ عالی بود یه سینم تو دستش بود و یکی رو می لیسد وبعد شروع کرد بیاد پایین و به نافم رسید. بدونه اینکه خودم متوجه صدام فضا رو پر کرده بود . کامی شروع کرد دکمه های شلوارم رو باز کنه دوباره ترسیدم ولی گفتم نه نمی خوام این لذت رو از دست بدم پس گذاشتم ادامه بده شلوارم رو تا زانوم پایین اورده بود و داشت دوره شرتم رو لیس می زد داشتم دیونه می شدم ...................... که شرتم رو کشید پایین و شروع به لسیدن اون کرد واقعآ دیگه داشتم ناله های می کردم که کامی ترسید و بهم اشاره کرد که اروم تر این کار رو ادامه داد . بعد با یه حرکت شلوارم رو در اورد و اومد جلوم چیزی نگفت ولی فهمیدم که نوبت منه وای سومین کیر عمرم جلوم بود ازتخت اومدم پایین وا جلوش زانو زدم و شرتش رو کشیدم پایین وایییییییییییییییییییییی چخ کیری یه کیر سفید ولی خیلی بزرگ و مثل سنگ سفت بود تو دستم گرفتم و شروع به ساک زدن کردم واقعآ بزرگ بود ولی احساس خوبی داشتم براش به همون روش های که بلد بودم ساک زدم که با اشاره دست فهمیدم بسته بعد بلند شدم که بقلم کرد و دوباره خوابیدم رو تخت و لبام رو میمکید رو بدنم کیره سفت ر خیسش رو احساس می کردم که بلند شد و یه چیزی از روی میز برداشت وا بازش کرد وکشید سره کیرش . تا حالا کاندوم ندیده بودم ولی شنیده بودم پس بهش گفتم که ما که از جلو سکس نمی کنیم که که گفت : برا ایدز بابا یکم ناراحت شدم ولی بهش هم حق دادم. بعد بهم گفت برگرد رو تخت از این قسمتش خوشم نمی اومد ولی باید قبول می کردم پس پشتم رو به کامی کردم و که کامی اومد پشت من و در حالی که با یه دستش کیرش رو می مالید .احساس کردم سوراخ کونم خنک شد . فهمدم که کرم ریخته روش تا اومدم بر گردم انگشتش رو کرد تو من به سمت جلو رفتم که تا ته نره تو ولی اونم دستش رو می اورد جلو تا موفق شد کامل بکنه تو و توش می گردوند. بعد انگشت دوم و سوم رو من که فکر می کردم به خاطر سکس قبلیم که عموم با دست به قوله معروف گشادم کرده دیگه درد نداره . که کامی گفت اماده هستی ؟ گفتم اره کیرش رو که کاملآ کرمی بود گذاشت دو کونم بهم گفت که خودم رو شل کنم منم سعیم همین بود که به یه فشار کیرش رفت تو آیییییییییییییییییییییییی بازم حس کردم جر خوردم به جیغ کشدم و با دست سعی می کردم کیرش رو بکشم بیرون ولی کامی نمی گذاشت این کار رو بکنم همونجور نگه داشته بود و دلداریم می داد که خوب میشه دردش بهتر داشت می شد ولی هنوز می سوخت . بعد از چند تو همین حالت بودیم که بازم فشار داد تو بازم درد داشت ولی خیلی بهتر شده بود . تا ته دیگه تو بود و من هنوز داشتم اذیت می شدم که شروع به عقب جلو کردن کرد بازم سوختم دو سه بار مه تکرار شد که دیگه کلفتی کیرش رو احساس نمی کردم و فقط حرکتش رو احساس می کردم و از این لذت می بردم ولی داشتم خسته می شدم . ولی کامی داشت محکم جلو عقب می رفت طوری که با تکونهاش کل بدنم تکون مخوردم که کیرش رو در اورد و برگردشتم و پاهام رو بالا برد واین بار می خواست که از جلو کیرش رو بکنه تو کونم پاهام رو بالا برده بود احساس می کردم که داره سعی می کنه اما موفق نمیشه .هی کیرش به فشار بین پاهام بالا پایین می رفت .تا که یه بالشت اورد و گذاشت زیره کمرم و این بار بیشتر پاهام رو بالا می اورد طوری که پاهام داشت به صورتم نزدیک میشد.با این روش فشار بیشتری به کمرم می امد ولی این بار خیلی راحت کیرش رفت تو و اون شروع کرد به تلنبه زدن کرد و بیشتر وزنش رو من بود با این حالت چون وزنش رو پاهام بود و به خاطر دستاش که دو طرف من رو تخت گذاشته بود نمی تونستم که پاهام رو از کنارش رد کنم اینجوری داشت کمرم درد می گرفت و تازه اون چنان ضربه می زد که با هربار ضربه اون من چند سانت تو تخت فرو می رفتم . من هم کاملآ به خاطر شرایط داشتم آه و ناله می کردم و این کامی رو بیشتر تحریک می کرد من بیشتر لذت می بردم ولی دوست داشتم این حالت رو عوض کنه . حرکت های کامی گاهی سریع تر می شد و گاهی اهسته تر ولی بعد از چند لحظه حرکات تند شد و یه لحظه دیدم کامی حرکت رو متوقف کرد.و اروم خودش رو به من نزدیک کرد و در حالی که می بوسیدم گفت: سارا دوست دارم و ............... بعد که از روم بلند شد دیدم کاندوم پر ازابش شده بود و حتی دوره کیرش روابش گرفته بود. و رفت به سمت دستشوی .منم از رو تخت بلند شدم حالا که کیر تو کونم نبود احساس می کردم ولی هنوز که سوراخ کونم هنوز بازه. وقتی کامی امد منم لباسام رو پوشیده بودم و کنار هم نشستیم و کلی با هم حرف زدیم و اون موقع رفتن به کادو به یه بوسه گرم هدیه داد.

سارا

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

امیدوارم که از خواندن وبلاگ من لذت برده باشید ؛ و من را با نظر های ارزشمند خود در راهی که در پیش گرفته ام کمک کنید. متشکرم سارا