Wednesday, July 13, 2005

کتری برقی

سلام امروز با اینکه خیلی خستم و حوصله ندارم که بشینم و تایپ کنم ولی می نویسم چون وقتی دیدم حدوداً روزی صد و پنجاه بازدید کننده داشتم در صورتی که یک هفته وبلاگ رو آپدیت نکرده بودم احساس کردم که باید حالا که تا حدودی به هدفم نزدیک شدم بیشتر تلاش کنم. ------------------------------------------- امروز قبل از اینکه خاطره بعدیم را برای شما بنویسم می خواهم که جواب بعضی از کامنت های که دوستان برای من گذاشتن رو بدهم. در مورد اقای که هنوز ما اسمش رو نمی دانیم باید بگم که هنوز ایشون خودشون نمی دانند که انتقاد چیه و .... هرچند که من اصلآ از انتقاد ناراحت نمی شوم .چون روزی که این وبلاگ رو ساختم همه این مشکلات رو حدس می زدم که داشته باشم. اما ایشون نه تنها که حرفهای که می زنند از روی احساس هست و نه عقل مشکل دیگه که در نوشته هاشون دیده می شود تناقص است . ایشون جایی از لذت همشگی حرف می زنند و جایی هم به سکس با کسایی که به قول خودشون تو خیابون تو سه سوت پیدا می کنند . نمی دانم که اخر سر نظر ایشون در مورد سکس چیه . من متوجه نیستم که ایشون سکس رو در چه حالتی سالم می بینند . شما چرا هر موقع که دختری رو می بینید که با بیش از یک نفرسکس داره سریع محکومش می کنید(به همان شکل که من رو محکوم کردی) ولی به خودت چنین اجازهء می دهید. که برای ارضا خودت با هرکی که دوست داری سکس داشته باشی ؟؟ چرا شما مشکل دیگه که دارید مشکل این است که به خودتون هم دروغ می گید . و در حالی که همه ما به نیازه جنسی که داریم واقفیم ولی شما سعی در کمرنگ تر کردن این نیاز دارید. شما فکر می کنید که با سکس واقعی کل نیاز های افراد بر طرف می شود و نیاز به سکس فانتزی رو در انسان کلآ رد می کنید . من که خودم تا به امروز با توجه به سکس های که اصلآ هم کم نبوده ولی باز هم این نیاز رو در وجودم داشتم و دارم . عزیزان اگر می بینید که من امروز اینجام و دارم براتون می نویسم دلیلش چیزی جز این نیست که من به جایی رسیدم که خودم اسمش رو پوچی گذاشتم . جایی که احساس کردم که راه رو اشتباه امدم . ولی شما می خواهید همه این اشتباهات من رو بر گردن خودم بگذارید ولی این انصاف نیست. شما می خواهید که سکس رو کلآ رد کنید ولی این طور نیست . من می خواهم که نشون بدهم که این سکس رو باید به عنوان یک نیاز شناخت و نه یک جرم . ولی تا جایی که به قول یکی از دوستان به کثافت کشیده نشه . ------------------------------------------- در مورد اقا امین هم باید بگم که من همان طور که بالای وبلاگ نوشتم یکی از اهدافم رفع نیازه سکسی کسانی هست که به این وبلاگ می اییند . پس باید برای اینکه به این هدفم هم برسم نوشته هاییم جنبه سکسی داشته باشه. ------------------------------------------ در مورد اقا شاهین و جناب اقدس با هرچیزه دیگه بایدبگم که حق با هردو شما است . <حتی با اقدس> ----------------------------------------- باید بگم که من تو این وبلاگ تا این لحظه قصدی برای اینکه با کس همکاری کنم ندارم ----------------------------------------- و در اخر از همه تشکر می کنم و کسانی هم که خواستاره تماس خصوص و ... شده بودند سعی می کنم از طریق چت فقط و فقط به دلیل اینکه براشون احترام قائلم با انها ارتباط بر قرار کنم. ---------------------------------------- سکس سوم من و عموم فردای ان روز که از خانه کامیار امدم . صبح که به مدرسه رفته بودم یک جورایی می خواستم به همه بچه ها که با هم یکمی صمیمی بودیم بگم که با کامی سکس داشتم. کلآ سکس با کامیار شاید سکسی پر از لذت برای من نبود ولی حداقل سکس با کسی بود که خودم انتخات کرده بودم و خودم برای لذت بردن خودم حاضر به سکس شده بودم. خارج از جریان لذت بردن خودم چیزی که باعث می شد که من دلم بخواهد که به بچه ها جریان سکس با کامیار رو بگم این بود که تو شرایط سنی ما تو مدرسه نمی توانم که بگم رقابت بود ولی کلآ کسانی که سکس رو تجربه نکرده بودن به کسانی که سکس رو تجربه کرده بودن طوری نگاه می کردند که مثل اینکه موفق شدن یک کار فوق العاده انجام دادن . چون همه می خواستند این نوع رابطه رو که با جنس مخالف (پسرها) که اون موقع این رابطه برای ما پر از علامت های سوال بود و از یک طرف هم نیازی بود که همه ما تو اون موقع به دنبال راهی برای برطرف کردنش بودیم را تجربه کنند. هرچند که من قبل از سکس با کامی سکس را تجربه کرده بودم ولی سکس های من طوری بود که نمی توانستم برای دوستانم تعریف کنم چون که سکس با فرید که اصلآ انجام نشد و سکس با عموم هم انقدر برای خودم عجیب بود که خودم هم اون رو یک سکس عادی نمی دانستم ولی سکس با کامی سکس بود یک سکس که می توانستم به ان افتخار کنم !!!!!! واقعآ چرا پس تو مدرسه جریان سکس با کامیار رو را با کمی هم اضافه و کم کردن تعریف کردم و خوب عکس العمل متفاوتی داشتند ولی چیزی که برای من جالب بود این بود که همان طوری که من قبلآ وقتی که دیگران در مورد سکس حرف می زدند من کنجکاو می شدم حالام خیلی از دوستانم رو به همین شکل می دیدم. و از همه جالب تر این بود که ترسی که من در سکس در مورد اول و دوم من داشتم رو هم اکثر بچه ها داشتند . یک جوری احساس می کردند که سکس کار ترسناکی است . بعد ازظهر که از مدرسه برگشتم به خونه دیدم که مامان نیست و یک نامه گداشته که به خاله زری (زن عموم که من بهش خاله می گفتم ) رفتن بازار و ... من هم چون که هم خسته بودم و هم گرسنه سریع غذا را برای گرم شدن روی گاز گذاشتم و رفتم داخل اتاق تا لباس هام رو عوض کنم و ... بعد از اینکه لباس هام رو عوض کردم و ناهار رو خوردم رفتم و داخل اتاقم رو تخت دراز بکشم که خوابم برد و با صدای زنگ در ورودی از خواب پریدم معلوم بود که چند دقیقه هست که در حال زنگ زدن هست چون کم کم داشت زنگ ها ممتد می شد. من هم که فکر می کنم هنوز بیست دقیقه هم نرسیده بود که خوابیده بودم رفتم در رو باز کردم(فکر می کردم که مامان است که بر گشته ) و بدون اینکه توجه داشته باشم که کیه سلام کردم و به سمت اتاقم بروم که بخوابم که متوجه شدم کسی که جواب سلامم رو داد عموم بوده یک لحظه مثل کسایی که برق گرفتشون بر گشتم و عموم رو دیدم که داره من رو نگاه می کند من دوباره سریع سلام کردم که دوباره جوابم سلامم رو داد و گفت : ترسیدی ؟ که گفتم که نه فکر کردم مامانه که داره زنگ می زند . گفت : حالا حالا ها بر نمی گردند چون زری به من زنگ زد و گفت که بازارن و کارشون یکی دو ساعت مونده و فکر کنم تا بر گردند طول بکشه . من داشتم هنوز عموم رو نگاه می کردم و نمی دونستم که باید چیکارکنم که یک ان عموم به سمت مبل حرکت کرد و گفت : نمی خوای عموت رو به یک چای دعوت کنی؟ که من سریع جواب دادم چرا حتمآ و حرکت کردم سمت اشپزخانه و کتری برقی رو اب کردم و گذاشتم که داغ بشه و راه افتادم سمت اتاقم تا تو حمام به اب به صورتم بزنم تا خواب از سرم بپره در حالی که از جلوی عموم برای رفتن به اتاقم رد می شدم متوجه نگاهش به پاهام شدم که یک لحظه متوجه خودم شدم که شلوارک پامه و این دلیله خیره شدنه عموم به پاهای منه . رفتم توی حمام و ابی به صورتم زدم وامدم توی اتاقم و در همین حال به داشتم به این فکر می کردم که عموم که حتمآ برای سکس امده ( من ادم بدبینی نیستم ولی با کارهای که عموم می کرد نمی شد به این مسئله شک کرد )چجوری بازم از زیره این کار در برم. تصمیم گرفتم که حداقل شلوارک را در بیارم و شلوار به پوشم که کمتر جلوی عموم جلب توجه کنه پس از داخل کمد شلوارم رو ورداشتم و شلوارکم رو در اوردم که شلوارم رو به پوشم که صدای عومم از پشت سرم شنیدم که می گفت: من عاشق این پاهای سفیدتم سارا وای بازم اون یک قدم از من جلو تر بود سریع بر گشتم که دیدم که پشت سرمه و داره میاد سمت من که من سریع گفتم : عمو امروز رو اصلآ نمتوانم خواهش می کنم بزاریم برای یک روزه دیگه (دیگه بعد از دو بار سکس با عموم می دونستم که با زور نمی توانم که کاری از پیش ببرم ) که عموم بازم در حالی که به سمت من می امد گفت :حالا توقع داری که من که این همه مدت منتظرت بودم حالا که بهت رسیدم از فرصت استفاده نکنیم ؟ این طوری که پیداست خودتم که بدت نمیاد از طرز نگاهش که به من بود متوجه خودم شدم که دیدم که با یک شرت و یک تیشرت جلوش ایستادم و اونم فکر کرده که من داشتم خودم رو برای سکس با اون اماده می کردم پس دیدم که چاره ای نیست و باید تن به این سکس هم می دادم . ولی چیزی که من رو می ترسوندم این بود که من دیروز با کامیار سکس داشتم و می ترسیدم که عموم جریان کامیار رو بفهمه عموم دیگه به من رسیده بود و که دو دستش رو به پشتم برد و یکی رو پشت کمرم و یکی دیگه رو از پشت لای پاهام گداشته بود وسعی می کرد که با فشار دستاش خودش رو به من بیشتر نزدیک کنه ولی شکم بزرگ اون باعث می شد که این کار را بتونه انجام بدم در همین حال لبش رو روی لبای من گذاشت و داشت سعی می کرد که لب های من رو داخل دهنش بکشه . بعد خودش رو عقب کشید و دست من رو گرفت و گفت : بریم تو اتاق داداش اینها وبه سمت اتاق حرکت کرد در همین حال با دستش از عقب دستش رو کرد توی شرتم و لای کونم رو دست می کشید ( نمی دانم ولی یه احساسه خواصی داشتم این بار حدودآً من لخت بودم و داشتم بدونه هیچ مخالفتی با عموم می رفتم ) وقتی داخل اتاق شدیم عموم شروع به باز کردن دکمه های پیرهنش کرد و با یک حرکت پیرهنش رو از تنش در اورد وشکم بزرگش و سینه پشمالوش پیدا شد و بعد امد جلوی من ودر حالی که دستش رو رو پهلوی من می کشید کم کم بالا امد و تیشرتی که تنم بود رو در اورد وو با دستش شروع به مالیدن سینه های من شد وپا فشار من رو رو به عقب می برد در حالی که پشت پاهام داشتم لبه تخت رو حس می کردم با یک فشار من رو تخت پرت کرد و امد جلو و خم شد و با دستاش شروع به در اوردن شرت من کرد وقتی که شرت من کامل از پای من در اورد و پاهام رو باز کرد و بین پاهام سرش رو گذاشت و با زبونش رو کسم کشید که نا خداگاه یه آه بلند کشیدم و چند بار این کار رو تکرار کرد و من داشتم لذت می بردم گاهی انقدر این کار تحریکم می کرد که به خودم می پیچیدم در همین حال عموم سرش رو بالا اورز و گفت :اگر همیشه با من راه بیای کاری می کنم که همیشه بخوای که با من باشی . بعد بلند شد و کمر بندش رو باز کرد و شلوارش رو در اورد و فقط با شرت امد و روی تخت خوابید و به من گفت : بیا عزیزم من هم رفتم روش و در حالی که با دستاش بدنم رو می مالید داشتیم با لب های هم هم بازی می کردیم که به من گفت : بخورش من هم از روش بلند شدم و اروم شرتش رو پایین کشیدم که کیرش که شل شل بود از شرتش بیرون امد تا حالا تو سکسام کیرهای که دیده بودم همیشه سفت بود ولی کیر عموم این بار کاملآ شل شل بود و مثل اینکه اصلآ این چند دقیقه که کنار هم بودیم تحریکش نکرده بود!! من شروع کردم که با دستاهام به کیرش بازی کردن که کم کم داشت سفت می شد بعد کیرش رو کردم توی دهنم و یه مزه خاصی می داد من قبلآ مزه ترش که اول که کیر رو می خوردم را حس کرده بودم ولی این یه مزه خاص داشت نمی دونم چی بود . شروع کردم به ساک زدن براش که دیدم چشماش رو بسته و معلومه که داره لذت می بره بعد از چند دقیقه که براش ساک زدم بهم گفت که بیام روش به صورت بر عکس به خوابم من هم همین کار رو کردم که طوری که کیره اون جلوی من بود و کس و کون من جلوب صورت اون بود . من شروع کردم به ساک زدن براش و گاهی هم به تخماش بازی می کردم و عموم هم بعد از اینکه چند بار با دست رو کسم می کشید سعی می کرد که با دست دوباره گشادم کنه و اول به انگشتش رو کرد تو کونم من هم هیچ واکنشی نشون ندادم بعد هم انگشت دوم و سوم رو که معلوم بود به اب دهنش خیس کرده بود کرد توی کونم بعد از این به من گفت که از روش بلند بشم من هم همین کار رو کردم و پشتم رو به اون کردم و دستام رو هم روی تخت گداشتم و عموم در حالی که با کیرش بازی می کرد امد و پشت من و با شصت هردو دستش کرد تو کون من و سعی کرد که دو تا شصتش رو از هم جدا کنه من احساس کردم که کونم داره جر می خوره خودم رو جلو می کشیدم تا بهش بفهمونم که دارم درد می کشم که یک ان از بالا اب دهنش رو انداخت رو کونه من طوری که قشنگ حس کردم یکمش رفت تو بعد کیرش رو گذاشت دم سوراخم من داشتم انتظار یه درد شدید رو می کشیدم که کیرش رو کرد تو کونم ولی این بار دردش خیلی کمتر از دفعه های قبل بود یعنی می توانم بگو در مقابل دردی که دیروز داشت این درد صفر بود.احساس کردم که عموم ممکن هست که از روی واکنشی که نشون می دهم متوجه بشود که من دیروز سکس داشتم پس سعی کردم که یک جوری نشون بدهم که مثلآ دارم درد می کشم. عمو بعد از دو سه بار که اروم کیرش رو کرد و در اورد حالا سرعتش رو زیاد کرده بود و من دیگه کیرش را احساس نمی کردم و داشتم از این حرکت لذت می بردم . پس سعی کردم که این لذت رو بیشتر کنم پس یکی از دستهام رو اوردم و شروع کردم که با کسم بازی کردن .عموم داشت با قدرت هرچه بیشتر خودش رو به من می کوبید و این کار باعث می شد که کل بدن من و سینه هام تکون بخوره دیگه داشتم واقعآ لذت می بردم و صدای من کل فضا اتاق را پر کرده بود و عموم هم مثل اینکه صدای من بیشتر تحریکش می کرد داشت هر لحظه ضربه هاش رو محکمتر می کرد.(تجربه سکس با عموم نشون می داد که اون سریع تر از کامیار ارضا می شد ) پس فکر می کردم که کم کم باید ابش بیاد .بر گشتم و بصورتش نگاه کردم خیس عرق بود و داشت از صورتش عرق می چکید. عموم یک لحظه کیرش رو کشید بیرون و خوابید رو تخت و از من خواست که بیام روش من هم در حالتی که روم به سمت اون بود امدم روش نشستم. بعد یکم از روی شکمش فاصله گرفتم تا کیرش رو با دست بگیره و کارش رو بکنه وقتی امدم پایین تا کیره عموم بره تو کونم چون درست نگه نداشته بود از پشت کونم در رفت یک بار دیگه هم امتحان کردیم باز نشد که گفت : خودت امتحان کن . من هم کیرش رو تو دستم گرفتم و اروم روش نشستم بدون اینکه چیزی حس کنم کیرش تو کونم رفت و شروع کردم به بالا و پایین کردن خودم معلوم بود که عموم زیاد از این حالت راضی نبود و می خواست که این کار رو سریع تر انجام بدهم ولی من زیاد نمی تونستم که این کار رو خوب انجام بدهم پس خودش هم سعی می کرد که با حرکت کمرش به من کمک کنه چند دقیقه که این کار رو کردیم هردومون کلی عرق کرده بودیم که گفت :بسته تعجب کرده بودم که چرا هنوز ارضا نشده که عموم گفت که : برگرد و رو تخت بخواب و پاهات رو باز کن به همون حالت شدم و اون هم امد بین پاهام و اروم کیرش رو کرد تو (دیگه حس کردم که سوراخ کونم کاملآ باز شده و بسته نمیشه ) این روش همیشه برام سخت بود چی برسه به اینکه که عموم با شکم بزرگش و اون وزنش بخواد اون کار رو بکنه به همن خاطر هردومون از این روش منصرف شدیم . که عموم روی تخت روی شکم خوابوندم و ا پشت سعی می کرد که بکنه توی کونم در این روش از یه جهت کیرش کامل تو کونم نمی رفت از یه جهت هم باید وزنش رو تحمل می کردم . شانش اوردم که به خاطر دلیل اول عموم از ادامه کار منصرف شد. بعد من روی لبه تخت به حالت چهار دست و پا شدم و اون از تخت رفت پایین و در حالی که ایستاده بود کیرش رو از پشت کرد توی کونم و با شدت عقب و جلو می رفت حالا کاملآ کل بدنش خیس خیس بود و ضرباتی که به من میزد کل بدنم رو می لرزوند و گاهی هم چنگ محکم فشار می داد ولی چیزی که مهم بود حس تازه ای بود که من داشتم و هیچ وقت انقدر لذت نمی بردم و هر لحظه به این لذت اضافه می شد . که احساس کردم اون کیرش رو که تو کرد و همون جا نگه داشت و حس کردم چیزی توم خالی شد. عموم روی تخت افتاد و منم خواستم همین کار رو بکنم که یاد کتری برقی افتادم که هنوز به برق بود
.
حالا می دونم که اون مزه خاص کیر و این ارضا شدن دیر عموم برا چی بود. از این به بعد هر موقع کیر طرفم مزه لیدوکائین و ... میدهد می دونم که سکسم بیشتر از حالت عادی طول خواهد کشید .
سارا

1 Comments:

At 9:29 pm, Anonymous Anonymous said...

salam Man hameye Dastanato mikhonam na bekhatere inke fekr koni chon sexian faghat be khatere khodet hata onaye ke khatere an va intori nistam mesle webloge aslito nazareto rajebe entekhabato .... kheyli bishtar doost daram nemidonam chi begam......

 

Post a Comment

<< Home

امیدوارم که از خواندن وبلاگ من لذت برده باشید ؛ و من را با نظر های ارزشمند خود در راهی که در پیش گرفته ام کمک کنید. متشکرم سارا