قاصدک ابرهای همه عالم در دلم می گرید
سلامقبل از اینکه شروع کنم به نوشتن خاطره جدیدم می خواستم یک توضیح کوتاه در مورد جمله ای در نوشته قبلیم نوشتم بدهم
اول اینکه خود پرتغال هم در نوشته خودش ذکر کرده بود که این جمله برای دکتر شریعتی است و اشتباه از جانب من بوده و پرتغال تقصیری نداشته
دوم اینکه من ذوق زده نشدم ولی همیشه از شنیدن یک جمله قشنگ که ارزش شنیدن رو دارد خوشحال می شوم .
شما رو نمی دونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
فشـــــــــــــــــــــــــم
بعد از اینکه فرزاد از ایران رفت . هرکسی در مورد من و اون یک چیزی می گفت و برام جالب بود که بعضی ها واقعاً با بی انصافی در مورد رابطه من و فرزاد حرف می زدند
یکی از رابطه من و فرزاد در این مدت حرف می زدند
یکی حرفش این بود که فرزاد قبل از اینکه بیاد ایران ازدواج کرده بود و یکی دیگه حرف از ایدز داشتن فرزاد حرف می زد
یکی هم می گفت که سارا با کسه دیگه بود و ....به هر شکلی بود این که خودم می دونستم که تنها خودم بودم که به خودم بد کردم از همه بیشتر من رو داشت زیر فشار می گذاشت
داشت زندگی برای دیگران عادی می شد ولی هنوز من داشتم افسوس می خوردم و چیزی که باعث افسوس خوردن من شده بود از دست دادن فرزاد به تنهای نبود بلکه این بود که به خیانت در عشق چیزی که از نظر خودم کثیف ترین کار بود متهم شده بودم و این دیگه خیلی برام سنگین بود
پنجشنبه بود که دوباره مثل اکثر هفته ها که می رفتیم فشم و قرار بود بریم فشم و من هم باید می رفتم اما این بار اصلاً دوست نداشتم که برم
ً چون من با فرزاد تو فشم خیلی خاطره داشتم و دوباره اون ویلا و اون محیط من رو دوباره به یاد فرزاد
می انداخت و ..
بلاخره مجبور بودم که برم و رفتیم
از همنون دقایق اول احساس کردم که خیلی های که تا امروز فکر می کردم خیلی دوستم دارند . شاید بیشتر از خودم حالا فقط و فقط می خواهد نمک به زخمم به پاشند
ولی از اون شبی که پدرم با من صحبت کرد و با وجود اینکه از اصل ماجرا بی خبر بود خیلی کمک کرد و تصمیم گرفتم که دیگه زیاد به صحبت های دیگران توجه نکنم
مثل همیشه داشت این دو روز هم می گذشت و من هم دوست داشتم هرچه زودتر این دو روز تمام بشه شاید دیگه این ادم های که بوی از ادمیت نبرده بودند رو نبینم
پنجشنبه گذشت جمعه هم به کندی داشت می گذشت و دیگه دم غروب مثل اینکه زمان از حرکت ایستاده بود وتمام ابرهای دنیا داشت توی دل من می بارید . دیگه بیشتر از این نمی تونستم اینجا بمونم و این جو رو تحمل کنم به همین خاطر از ویلا زدم بیرون و رفتم به سمت رودخانه و در حالی که داشت دیگه هوا تاریک
می شد به سمت بالا رودخانه حرکت کردم
انقدر رفتم که دیگه پاهام خسته شد و روی یه سنگ نشستم وسرم رو گذاشتم روی پاهام و دیگه اشک بود که صورتم رو خیس کرده بود
دیگه متوجه زمان نبودم وقتی به خودم امدم که صدای حرکت کسی رو که از پشت داشت بهم نزدیک می شد رو شنیدم
سرم رو از بلند کردم هوا تاریک شده بود و سکوت همه دره رو گرفته بود
ترس همه وجودم رو گرفت صدای پاها نزدیک تر می شد
دلم می خواست یکی از اونهای که تا چند ساعت پیش متهمشون کرده بودم که بوی از انسانیت نبردند . صدام بزنه وبگه سارا کجایی؟
اما صدا صدای اشنا نبود صدای چندتا مرد بود که داشتند
می خندیدند وبه من نزدیک می شدند
ترس همه وجودم رو گرفته بود . سعی می کردم که ترس رو از وجودم دور کنم
جرعت نگاه کردن رو بهشون نداشتم تا اینکه احساس کردم که کنارم نشستند . حالا مجبور بودم نگاهشون کنم
سه تا جون که اصلاً ظاهر مناسبی نداشتند کنار من نشسته بودند و به یک حالت مسخره به من سلام کردند
من هم جوابشون رو دادم و از جام بلند شدم که سریع از اونجا دور بشم که یکیشون دستم رو گرفت .
می دونستم که تو بد دردسری افتادم با تمام وجود سعی کردم که دستم رو از تو دستش در بیارم و موفق شدم . پس با تمام سرعت شروع به دویدن کردم واحساس کردم که اون سه نفر هم در حالی که داشتند با هم حرف می زدند و می خندیدند دنبال من می دوند
تمام انرژی رو جمع کردم و می دویدم و جیغ می کشیدم وکمک کی خواستم و تنها صدای که می شنیدم پژواک صدای خودم بود و صدای خنده های اون سه نفر بود
در حالی که تو تاریکی داشتم سعی می کردم که راهم رو پیدا کنم احساس کردم یکی به پاهام یک ضربه کوچیک زد و با شدت روی سنگهای کنار رودخانه خوردم زمین و سوزشی رو که روی زانوهام و صورتم و دستم حس می کردم نشان این بود که خون تمام بدنم رو گرفته و از درد حتی توان جیغ کشیدن رو نداشتم
یکی از اون سه نفر کنار نشست و بلندم کرد
با دستش شروع کرد به پاک کردن خون های که احساس می کردم روی صورتم امده .
شروع کردم به گریه کردن نمی دونم چرا داشتم این کار می کردم ولی داشتم گریه می کردم والتماسشون می کردم که ولم کنند
وقتی دسته کسی که از روی زمین بلندم کرده بود روی سینه هام احساس کردم مطمئن شدم که دیگه راه فراری ندارم
دستش رو با دستم عقب زدم وسعی کردم که بلند بشم اما دستهاش که روی کتفم گذاشته بود اجازه این کار رو به من نمی داد
شروع کردم به جیغ کشیدن که یکی از اون دو نفری که بالا سرم ایستاده بودند سریع نشست و دستش رو روی دهنم گذاشت طوری که به خاطر اینکه بینیم داشت خون می امد و اونم دهنم رو گرفته بود احساس خفگی داشتم خفه می شدم .
اون یکی که بالای سرم ایستاده بود بود امد و با دوتا دستش دو طرف مانتوم رو گرفت و با یک حرکت پاره کرد و دکمه های شلوارم رو باز کرد
هرچی دست و پا می زدم نمی تونستم خودم رو از این وضعیت خلاص کنم .
نفر سوم بعد از اینکه دکمه های شلوارم رو باز کرد یا بهتر بگم پاره کرد . پاچه های شلوارم رو گرفت به سمت بالا و با تکون های که به شلوارم می داد سعی می کرد شلوارم رو از پاهام در بیاره .
موفق شده بود دیگه شلوارم رو از پاهام در اورده بود و حالا خیلی وحشیانه امد و دستش رو انداخت زیر بند شرتم و چنان کشید که شرتم پاره شد و احساس کردم کنار رونها رو هم با این حرکت پاره کرد .
دیگه نمی دونستم باید چیکار کنم
با لگد محکم زدم به صورته یکشون واین واکنش های من بیشتر باعث می شد که اونها وحشی تر بشن و از یک طرف کشیده شدن بدن لخت من رو سنگ های کنار رودخانه داشت تمام پشتم رو ضخم می کرد
دست کسی رو که روی دهنم گذاشته بود رو گاز گرفتم و شروع به جیغ کشیدن کردم و احساس کردم کسی که من روگرفته بود ولم کرد وبعد ضربه محکمی که به سرمخورد
بلاخره مجبور بودم که برم و رفتیم
از همنون دقایق اول احساس کردم که خیلی های که تا امروز فکر می کردم خیلی دوستم دارند . شاید بیشتر از خودم حالا فقط و فقط می خواهد نمک به زخمم به پاشند
ولی از اون شبی که پدرم با من صحبت کرد و با وجود اینکه از اصل ماجرا بی خبر بود خیلی کمک کرد و تصمیم گرفتم که دیگه زیاد به صحبت های دیگران توجه نکنم
مثل همیشه داشت این دو روز هم می گذشت و من هم دوست داشتم هرچه زودتر این دو روز تمام بشه شاید دیگه این ادم های که بوی از ادمیت نبرده بودند رو نبینم
پنجشنبه گذشت جمعه هم به کندی داشت می گذشت و دیگه دم غروب مثل اینکه زمان از حرکت ایستاده بود وتمام ابرهای دنیا داشت توی دل من می بارید . دیگه بیشتر از این نمی تونستم اینجا بمونم و این جو رو تحمل کنم به همین خاطر از ویلا زدم بیرون و رفتم به سمت رودخانه و در حالی که داشت دیگه هوا تاریک
می شد به سمت بالا رودخانه حرکت کردم
انقدر رفتم که دیگه پاهام خسته شد و روی یه سنگ نشستم وسرم رو گذاشتم روی پاهام و دیگه اشک بود که صورتم رو خیس کرده بود
دیگه متوجه زمان نبودم وقتی به خودم امدم که صدای حرکت کسی رو که از پشت داشت بهم نزدیک می شد رو شنیدم
سرم رو از بلند کردم هوا تاریک شده بود و سکوت همه دره رو گرفته بود
ترس همه وجودم رو گرفت صدای پاها نزدیک تر می شد
دلم می خواست یکی از اونهای که تا چند ساعت پیش متهمشون کرده بودم که بوی از انسانیت نبردند . صدام بزنه وبگه سارا کجایی؟
اما صدا صدای اشنا نبود صدای چندتا مرد بود که داشتند
می خندیدند وبه من نزدیک می شدند
ترس همه وجودم رو گرفته بود . سعی می کردم که ترس رو از وجودم دور کنم
جرعت نگاه کردن رو بهشون نداشتم تا اینکه احساس کردم که کنارم نشستند . حالا مجبور بودم نگاهشون کنم
سه تا جون که اصلاً ظاهر مناسبی نداشتند کنار من نشسته بودند و به یک حالت مسخره به من سلام کردند
من هم جوابشون رو دادم و از جام بلند شدم که سریع از اونجا دور بشم که یکیشون دستم رو گرفت .
می دونستم که تو بد دردسری افتادم با تمام وجود سعی کردم که دستم رو از تو دستش در بیارم و موفق شدم . پس با تمام سرعت شروع به دویدن کردم واحساس کردم که اون سه نفر هم در حالی که داشتند با هم حرف می زدند و می خندیدند دنبال من می دوند
تمام انرژی رو جمع کردم و می دویدم و جیغ می کشیدم وکمک کی خواستم و تنها صدای که می شنیدم پژواک صدای خودم بود و صدای خنده های اون سه نفر بود
در حالی که تو تاریکی داشتم سعی می کردم که راهم رو پیدا کنم احساس کردم یکی به پاهام یک ضربه کوچیک زد و با شدت روی سنگهای کنار رودخانه خوردم زمین و سوزشی رو که روی زانوهام و صورتم و دستم حس می کردم نشان این بود که خون تمام بدنم رو گرفته و از درد حتی توان جیغ کشیدن رو نداشتم
یکی از اون سه نفر کنار نشست و بلندم کرد
با دستش شروع کرد به پاک کردن خون های که احساس می کردم روی صورتم امده .
شروع کردم به گریه کردن نمی دونم چرا داشتم این کار می کردم ولی داشتم گریه می کردم والتماسشون می کردم که ولم کنند
وقتی دسته کسی که از روی زمین بلندم کرده بود روی سینه هام احساس کردم مطمئن شدم که دیگه راه فراری ندارم
دستش رو با دستم عقب زدم وسعی کردم که بلند بشم اما دستهاش که روی کتفم گذاشته بود اجازه این کار رو به من نمی داد
شروع کردم به جیغ کشیدن که یکی از اون دو نفری که بالا سرم ایستاده بودند سریع نشست و دستش رو روی دهنم گذاشت طوری که به خاطر اینکه بینیم داشت خون می امد و اونم دهنم رو گرفته بود احساس خفگی داشتم خفه می شدم .
اون یکی که بالای سرم ایستاده بود بود امد و با دوتا دستش دو طرف مانتوم رو گرفت و با یک حرکت پاره کرد و دکمه های شلوارم رو باز کرد
هرچی دست و پا می زدم نمی تونستم خودم رو از این وضعیت خلاص کنم .
نفر سوم بعد از اینکه دکمه های شلوارم رو باز کرد یا بهتر بگم پاره کرد . پاچه های شلوارم رو گرفت به سمت بالا و با تکون های که به شلوارم می داد سعی می کرد شلوارم رو از پاهام در بیاره .
موفق شده بود دیگه شلوارم رو از پاهام در اورده بود و حالا خیلی وحشیانه امد و دستش رو انداخت زیر بند شرتم و چنان کشید که شرتم پاره شد و احساس کردم کنار رونها رو هم با این حرکت پاره کرد .
دیگه نمی دونستم باید چیکار کنم
با لگد محکم زدم به صورته یکشون واین واکنش های من بیشتر باعث می شد که اونها وحشی تر بشن و از یک طرف کشیده شدن بدن لخت من رو سنگ های کنار رودخانه داشت تمام پشتم رو ضخم می کرد
دست کسی رو که روی دهنم گذاشته بود رو گاز گرفتم و شروع به جیغ کشیدن کردم و احساس کردم کسی که من روگرفته بود ولم کرد وبعد ضربه محکمی که به سرمخورد
........................................................................................................
چشمام رو باز کردم نور باعث شد دوباره چشمهام رو دوباره ببندم و وقتی به نور محیط عادت کردم چشمام رو کامل باز کردم
تمام بدنم درد می کرد و بیشتر از همه سرم بود که احساس می کردم با حرکت چشمهام هم درد می گیره
بیشتر دقت کردم اینجا کجاست ؟ چه اتفاقی افتاده؟
صدای مادرم که داشت صدام می کرد من رو به خودم اورد
بیشتر دقت کردم بله تو بیمارستان بودم و مادرم که داشت گریه می کرد گواهی این موضوع بود
مامان چی شده؟
هیچی دخترم تصادف کردی . چیزی نیست
چشمام رو باز کردم نور باعث شد دوباره چشمهام رو دوباره ببندم و وقتی به نور محیط عادت کردم چشمام رو کامل باز کردم
تمام بدنم درد می کرد و بیشتر از همه سرم بود که احساس می کردم با حرکت چشمهام هم درد می گیره
بیشتر دقت کردم اینجا کجاست ؟ چه اتفاقی افتاده؟
صدای مادرم که داشت صدام می کرد من رو به خودم اورد
بیشتر دقت کردم بله تو بیمارستان بودم و مادرم که داشت گریه می کرد گواهی این موضوع بود
مامان چی شده؟
هیچی دخترم تصادف کردی . چیزی نیست
مادرم دروغ می گفت این رو چشمهای خونی پدرم و کمر خم شدش به من می گفت
سارا
posted by amozesha @ 2:07 pm
33 Comments:
test
salam
didi manam beet sar mizanam?
movafagh bashi
You tried so hard and got so far but in the end t doesnt even matter, ta injaye dastanhaye weblog shoma in boode omid varam dar edame kam natijeyii ham az karatoon begirin.
midoonin chera chon khaste shodam az bas to filme irani , dastane irani, ketab irani YAS,NAOMIDI , va GHAM didam (Arash)
سلام داستان این هفتت رو خوندم راستش خیلی مغزم سوت کشید و ناراحت شدم حتی از جریان فرزاد هم بیشتر امیدوارم هیچ وقت همچین چیزایی برای هیچ کس پیش نیاد و تو هم در ادامه راه زندگیت موفق باشی نمیدونم چرا ولی از وقتی داستان این هفتت رو خوندم خیلی بهم ریختم معمولا روی کمتر این جور میشم تا داستانای بعدیت....
salam
atisham zady
nanevis june madaret nanevis hadaghal in tor nanevis
akhe man ham ehsas daram
ye lahze az harchy pesare badam hata khodam badam umad bekhatere in shahvat
ke be khateresh ke adamha che kar mikonand
dust daram in jur adamha ra ba daste khodam tike tike shun bekonam
to mard nisty va nemiduny pedaret dar an zaman chy mikeshide man midunam
chon mardam va pedare khoda biyamorzet ra dark mikonam
midunam vaghean dar un zaman kamaresh shekaste be tamam mana
kholase begam bad jor ba in khaterat harchand ke kutah bud atisham zady
salam
man moshtarye daemye webloge to hastam. ba vojudi ke nemidunam inayi ke minevisi raste ya dorugh, ya in ke esmet vaghean sara has ya na (aslan to dokhtari ya pesar?), vali in updatet vaghean delamo suzund. bavar kon shab khabam nabord. omidvaram in na baraye to ettefagh oftade bashe va na baraye kese digei ettefagh byfte. alanam shayad bavar nakoni vali boghz dare galumo feshar mide.
movaffagh bashi! Amir az Shiraz
جگرم کباب شد برات عزیزم.
بوس.
هر خونه ای برای اینکه به گند کشیده نشه به یه دستشویی احتیاج داره جامعه هم مثله خونه س به یه جا برای تخلیه احتیاج داره که وقتی همچین جایی وجود نداشته باشه اتفاقایی مثله داستانای تو پیش میاد........ ازت تعجب می کنم که چرا هنوز متوجه اشتباهی که داری میکنی نیستی قبلا هم بهت گفته بودم
saraye aziz;
az samime ghalb bekhatere etefaghi ke barat oftade moteasefam.
khodavand ensan ro az 2chize moteazad sakht, az roh ke pake, va az gel ke kasife
in khode ma hastim ke entekhab mikonim chegone bashim
bazi az ma az heyvanat paiintarim, hata vahshitarin mojodat ham ghavanini daran ke be ona ehteram mizaran
sabke neveshtanet kheily khobe, say kon hamintor edame bedi, inke masael ro baz nakoni shayad be filter nashodan webloget komak kone
albate in faghat ye pishnahade, tasmim girande khodeti
midonam ke neveshtan va yadavariye 2bareye inha cheghadr sakhte, in shojaatet ghabele tahsine
yadet bashe, shojaat pirozist
سلام سارا جان. تموم نوشته هات رو خوندم و سعي كردم باهات هم درد بشم. سعي كردم به جاي اينكه برداشت ديكه اي از خاطراتت و نوشتنشون بكنم به اين ديد نگاه كنم كه سارا دخترك رنج ديده ايه كه ميخواد با نوشتن اين وبلاگ رنجش رو با دوستاني كه اونو ميفهمند و دوستش دارند تقسيم كنه.........براي آغاز دوباره هيچ وقت دير نيست سارا جان......اراده كن و از نو شروع كن و همه چيز گذشته رو به فراموشي بسپار......دوستدار تو نازنين.
راستي! يادم رفت كه بگم من و تو دختريم. دخترهايي كه تو اين جامعه همه جوره بهمون ظلم ميشه ... گرگها كم نيستند و بره هاي معصومي مثل ماها هميشه هستند كه قرباني دندونهاي تيز و طمع كثيفشون بشن......واقعا از اين جرياني كه برايت اتفاق افتاد متاسفم......
salam sara jan omidvaram hamishe moafagh bashi
az neveshte akharetam vagean motoasef shodam byebye
salam
sara khanom
omidvaram ina sare kare nabashe:d
man etefaghe ba weblaghet ashna shodam va hamasho az sar khondam ta inja ke.....\
rastesh man kam iran misham vali 2khtaraye iran mamolan hagheshone ye hamchin balaye sareshon beyad:d
hamash takhsere khodete vali kareye ke shode
zamanam be aghab barnemigharde
kash on moghe az hosh nemirfte haddaghal halesho mikarde
vali to on moghe ke ba ye pesare deghe dost shode bayad fekre farzad bode na bad az in hame shologhe
shayadam ahe dele shekasteye farzad daman gheret shode
behar hal ye nafare mamoli inhame sexe shanse vasash pish nemiyad
raste esmam yadam raft man nima hastam hamon ke vasat roman neveshtam rajebe del shekastane farzad esmam yadam rafte bood begham
man namayandegheye ye sherkate turkeyero daram to iran albate male babame man inja misham
vasat ye rahal daram
aghe mishe emeyleto bede
man jaye u bodam iran nemimondam mitoni hamecheyo to hamin ja tamom koni hatta weblaghnevese
chon kare khobi nist man in akharesh asabamo khord karde
Salam Sara Khanoom. Man Kheili Vaghte Webloge Shomaro Mikhoonam.Nemidoonam Bazi Jaha Behetoon Hgah Midam Va Baazi Jaha Na. Behar Hal Har Chi Shoma Minevisid Man Moshtaghtar Misham Ta Bebinam Akhare In Majeraha Chi Mishe. Man Alan 18 Salame Va In Dastanhaye Shoma Vaghean Baraye Mani Ke Ta Behal Sex Nadashtam Hokme Tajrobaro Dare.Hich Vaght Baratoon Comment Nemizashtam Vali In Majeraye In Dafee Vaghean Delamo Sozoond.Be Hamin Dalil Natoonestam Comment Nazaram.Maz Ke Az Tarafe Khdoam Beheton Migam Vaghean Moteaseffam.Kheili Khoshhal Misham Ke Ba Shoma Bishtar Ashna Besham. Hala Har Joor Khodeton Salah Midooni Ya Iditono Behem Bedid Ya Har Chize Dige.Behar Hal Omidvaram Movafagh Va Moayyad Bashid Va Motmaen Bashid Choobe Khdoa Seda Nadare Va Kassani Ke In Balaharo Sare Shoma Ovordan Vaghean Choobesho Mikhoran.Behar hal man Kamakan Khanandeye Webloge Shoma Hastam. Movafagh Bashid...Felan BYE
Sorry Man Baz Omadam.Yadam Rafte Bood Ye Chiziyo Begam Onam Inke Chi Shode BOOD Vaghti Too Bimarestan Boodid va Mamanetoon beheton Goft Hichi Nashode Tasadof Kardid???????????????:-o:-o:-o:-oBazam Sorry BYE
hamatoon kesafat hastin.saraye kasif, hadaf ye kalameye moghadase, be lajan nakashehs
kesafataye ashghal, hamatono bayad mesle sag kosht
sara khanom shoma ke hamsh dam az hadf dar bodane kareton mizanid , jenayati ke shoma darin dar haghe javonhaye in mellat mikonin az jenayati ke khomini va pasdarhash dar haghe in mellat setam kashide kardan kamtar nist, shayad ham jire khore khodeshon hastin , hadafe shoma nabodiye ye mellat bozorg va ahouraeri hast, donya ro ab mibare shoma ro khab. berin negah konin kojaye ghar darin. daran farhangeton ro be taraj mibaran haliton nist badbakhta. shoma ke khabar nadarin che jenayathaei dare ton in sarzamine korosh kabir etefagh miyofte. chand dar sade mardomesh zire khate faghr zendegi mikonan.daran haghe shoma rom mibaran va mikhoran in akhonda haliton hast?mikhan bombe atom besazan va koshtar rah bendazan haliton hast?pasdar ahmadi nejad in tire khalas zane kasif, dare pole nafte shoma ha ro mide be in fellestiniha ke adam bekoshan!!! ya faghat be kir va kose khodeton fekr mikonin?ai khak bar sare javonhaye ke hadafeshon hadafe shomast. az on dokhtar haei benevis ke be khatere por kardane shekme khanavadashon daran khod foroshi mikonan. shoma ke motemavel hastin chera?
moshtaton ro gereh konin va bezanin to dahane in rejime terrorist parvar, bezanin to dahane akhond khamenei, age hadafeton joz in bashe paste rouzegarin.
payande iran
ساراخانم با تشکر از وبلاگ خوبتان من چندتا سوال برام پیش اومده البته قبلا بگم امیدوارم این داستان اخیر واقعی نباشه چون مسئله تجاوز بسیار دراور وجنایتکارانه است خصوصا که شخصیت فرد را خدشه دار میکنه.اما سولاتم شما در ابتدای وبلاگ گفتید والدین خود رو از دست دادید اما در خاطراتتان از پدر ومادر یاد میکنید که برای من سوال است .چیزهای دیگری هم هست ببخشید کار پیش اومد بعدا دوباره می نویسم.
سارا خانم سلام
من يه مشكل تو وبلاگم دارم اميدوارم كمكم كني
من از كد همين خبرنامه كه شما دادي و از همون سايت وبگذر استفاده كردم.
ولي وقتي اين كد رو به قالب وبلاگم اضافه كردم اندازش جوري بود كه نظم وبلاگ رو بهم زد.ولي اين خبر نامه اي كه تو وبلاگ تو هست براي وبلاگ من با اين انذازه مناسبه.
ميخواستم اگه ممكنه كد اون رو تو وبلاگت اعلام كني.
از لطفت ممنونم
موفق باشي
salam khoobi!?
vaghan ke zendegie por farazo nashibi dary!
doost dary ba ham bishtar ashna beshim!?
manam zendegim daste kami az u nadare!
dar har soorat khoshhal misham ke bishtar hamo beshnasim!
نميخواهي آپديت كني سارا؟ چقدر بايد منتظر بمونيم؟
salam,baba shoma ajab vaghaiee barat oftadeh, be har hal man faghat mitoonam begam moteassefam ,
ehtiat sharte aghle sara khanoom,
salam sara khanom khaste nabashid man az shoma 1 done gele kocholo daram chera dir up mikoned ... fekr ma nisted
salam
in khatere vaghean mano narahat kard.
asabam ye joorayi bad beham rikht.
omidvaram haminja barat jobranshe (manzooram hamin donyast)
montazere khaterate badit hastam... kheyli be zendegiye ma komak mikone.
virtual_amir
salam
omidvaram halet khoob bashe.
man kheili vaghte ke inja miam o neveshtehat ro mikhoonam.ye hessi be man mige ke to ba sedaghat minevisi va hamin hess baes mishe ke tamame nevehtehat bavar pazir bashe.
khaterey akharet kheili talhk bood. nemidoonam to che joori toonesti ono baade in hame sal dobare yadavari koni o benvisi. on toor ke khodet migi salha pish pedar o madaret ro az dast dadi. pas in khatere ham bayad male chand sale pish bashe. che khoob bood age to khateratet tarikh ham mizadi .
amma ye nokteye mohemtar. to in hame moddat hameye ina ke inja hastan ba ghalame to ashnashodan va be on adat kardan. ghalame to dar eine rok boodan sedaghat ham dare va be dele adam mishine. ye sabke khasse ke to kamtar jaye dige mishe did. be hamin khater azat mikham ke inja faghat khaterate khodet o benvisi va az dastanaye digaran estefade nakoni. in chand chandin hosn dare:
1- sabke shoma be ham nemikhoore va on roviyyey sabet baghi mimoone.
2- hich maloom nist ke baghiieh mesle shoma ba sedaght benevisan va dastanhashoon vaghei bashe.
3- in kare khatare filter shodane webloge shomaro kahesh mide. hame ke hadafeshoon az neveshtane injoor dastanha mesle shoma nist. kheiliha be khatere tafannon va masaele dige minvisan ke man to ghalame shoma nadidam.
az tarafe dige. alan sadha webloge filter nashode hast ke dastanhaye iarani ro ro internet gozashtan va kheili az onha ham tekrari hastan. che niazi hast shoma ham in karo bokonin??.mohemtarin chizi ke man o har rooz be inja mikeshoone sedaghate nahofte dar neveshtehaye shomast. in fazaro beham narizin. weblog ye jaye khosoosi vase afkare khsoosiye adamhas.
lotfan dar in mored bishtar fekr koni va tamam zavayaye ono besanjin.
man kamakan montazeram ke in seyre khaterat be zamane hal berese.
omidvaram movaffagh bashi va dige az in khaterate talkh barat pish biad.
ta baad
Hamed
dobare salam
manzooram in bood ke dige az khaterate talkh baratoon pish NAYAD. eshtebahe typi bood
ta baad
Hamed
بازم سلام سارا خانوم من علاوه بر دنبال کردن وبلگت کامنت ها رو هم دنبال میکنم با حرفای حمید کاملا موافقم چون خودم هم همچین حسیرو در مورد ویلاگ شما دارم فکر میکنم خیلی ها هستن که همه جوره حاظرن کمکتون کنن تا دفتر خاطرات تو موفق تر هم باشه امیدوارم مشکلات فعلی هم که نمیدونم چی هست رفع بشه نکاتی که اقا حمید گفتن نکات خوبی هست کلا اگر کمی وقت بزاری و همین وبلاگ رو سازماندهی تر کنی بهتره تا اینکه بخوای مطالب دیگه ای که خیلی جاها هست رو بزاری توش موفق باشی
بابت ایمیلی که زدی ممنون
خیلی خوشحالم که میبینم به خوانندهای وبلاگت اهمیت میدی
اگه دیر آپ کنی، بهتر از این که یکدفعه ول کنی و بری
salam ... khoobi ? .. mikhastam ye chizi ro behet begam .. oon ghadima .. yani chan maahe pish .. man kheili az webloget khosham miyoomad .. asheghe webloget boodam .. vali tazegiha weblogeto kharab kardi .. dige aslan behem hal nemide .. bad az 6 maah miyayi 2 kalame minevisi taze neveshtehat mesle loobiya chesh bolboli mimoone vasate aabgoosht .. age ye kami weblogeto shabihe ghadima bokoni bazam mishi behtarin weblog dare iran ... enshaallah .. ta bad khodafez
salam sara jan.khoobi.man weblog u ro mikhonam.vali kamtar coment mizaram.
man bato modati ham chat mikardam.vali alan nemidonam id avaz kardi ya chi ke dige nemiay.agar idt ro avaz kardi begoo.
man 1 soal ham dashtam azat.yani toro too oonja too bihooshi....va too inja toro az bekarat dar avordan???
sarakhanoom be man zang mizani?
0561_2210101
Post a Comment
<< Home